مگر پیر سجاده حال نداشت؟
            کزین خلق و کثرت ملالی نداشت؟
         
        
            ازین دام نام و ازین چاه جاه
            به بالا نیامد، که بالی نداشت
         
        
            به آخر بداند خداوند لاف
            که: در سر بغیر از خیالی نداشت
         
        
            چه گویی که: صوفی نخوردست می؟
            که از بیم مردم مجالی نداشت
         
        
            خوشا! وقت آزاده فارغی
            که با کس جواب و سؤالی نداشت
         
        
            شکم بنده حال دهن بستگان
            چه داند؟ چو این روزه سالی نداشت
         
        
            ز درد جدایی چه نالد کسی؟
            که با نازنینی وصالی نداشت
         
        
            کمال خود آن کو ز صورت شناخت
            بر اهل معنی کمالی نداشت
         
        
            دلی یافت خط نجات از بلا
            که بر چهره زین رنگ خالی نداشت
         
        
            درین ملک مردی نشد پای بند
            که چون اوحدی ملک و مالی نداشت