دوشم فغان و ناله به هفت آسمان رسید
            دو دم به دل برآمد و آتش به جان رسید
         
        
            بر تن شنیده ای چه رسید از فراق جان؟
            از درد دوری تو دلم را همان رسید
         
        
            هرگز جفا نبرده و دوری ندیده ام
            بر من جفا و جور تو نامهربان رسید
         
        
            انصاف من بده: که کجا گویم این سخن؟
            کز یار برگزیده به یاران زیان رسید
         
        
            دوشم رقیب بر سر کوی تو دید و گفت:
            باز این ستم رسیده فریادخوان رسید
         
        
            ما را مگر به پیش تولطف تو آورد
            ورنه به سعی ما به کجا می توان رسید؟
         
        
            حال من و تو فاش چنان شد، که سالها
            زین دوستی بهر طرفی داستان رسید
         
        
            یک روز بشنوی که: تن اوحدی ز غم
            خاک در تو گشت و بدان آستان رسید
         
        
            من بلبلم ز درد بنالم، علی الخصوص
            فصلی که گل شکفته شد و ارغوان رسید