" rel="stylesheet"/>
"> ">
نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
کتابخانه فارسی
/
دیوان اوحدی مراغی
/
غزلیات
/
شماره ٦٤٥: دوست با کاروان کن فیکون
شماره ٦٤٥: دوست با کاروان کن فیکون
دوست با کاروان کن فیکون
آمد از شهر لامکان بیرون
عور گشت از لباس بی چونی
باز پوشید کسوت چه و چون
گه بر آمد به صورت لیلی
گه در آمد به دیده مجنون
گاه مشهور شد به آیت نور
گاه مذکور شد به سوره نون
چون به آب و زمین او بر رست
ریشه و بیخهای گوناگون
پیش کافور و زنجبیل نهاد
عسل و تین و روغن و زیتون
می سرشت این چهار جنس بهم
مدتی چون تمام شد معجون
دردها را درو نهاد دوا
زهرها را ازو نبشت افسون
اوحدی شربتی از آن بچشید
گشت دیوانه والجنون فنون
درباره نوسخن