از نام اگر نگذری از ننگ برون آ
            ای نگهت گل اندکی از رنگ برون آ
         
        
            عالم همه از بال پری آینه دارد
            گو شیشه نمودار شو و سنگ برون آ
         
        
            زین عرصه اضداد مکش ننگ فسردن
            گیرم همه تن صلح شدی جنگ برون آ
         
        
            تا شهرت واماندگیت هرزه نباشد
            یک آبله وار از قدم لنگ برون آ
         
        
            آب رخ گلزار وفا وقف گدازیست
            خونی بجگر جمع کن و رنگ برون آ
         
        
            تا شیشه نه سنگ نشسته است براهت
            از خویش تهی شو زدل تنگ برون آ
         
        
            یک لغزش پا جاده توفیق طلب کن
            از زحمت چندین ره و فرسنگ برون آ
         
        
            وحشت کده ما و منت گرد خرام است
            زین پرده چگویم بچه آهنگ برون آ
         
        
            افسردکی ء نیست باوهام تعلق
            هر چند شرر نیستی از سنگ برون آ
         
        
            در ناله خامش نفسان مصلحتی نیست
            ای صافی مطلب نفسی زنگ برون آ
         
        
            زندانی اندوه تعلق نتوان زیست
            (بیدل) دلت از هر چه شود تنگ برون آ