" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٠: آسودگان گوشه دامان بوریا

آسودگان گوشه دامان بوریا
مخمل خریده اند ز دکان بوریا
بی باک پا منه باد بگاه اهل فقر
خوابیده است شیر نیستان بوریا
بوی گل ادب ز دماغم نمیرود
غلطیده ام دو روز بدامان بوریا
از عالم تسلی خاکم اشاره ایست
غافل نیم زچشمک پنهان بوریا
صدخامه بشکنی که بمشق ادب رسی
خط هاست در کتاب دبستان بوریا
بیخوابی که زحمت پهلوی کس مباد
برخاسته است از صف مژگان بوریا
زین جاده انحراف ندارد فتادگی
مسطر زده است صفحه میدان بوریا
فقرم بپایداری نقش بنای عجز
آخر زمین گرفت بدندان بوریا
لب بسته حلاوت کنج قناعتیم
نی بی صداست در شکرستان بوریا
(بیدل) فریب نعمت دیگر که میخورد
مهمان راحتم بسر خوان بوریا