ای آرزوی مهر تو سیلاب کینه ها
برهم زن کدورت سنگ آبگینه ها
ملاح قدرت تو زعکس تجلیات
راند به بحر آئینه دل سفینه ها
آتش پرست شعله اندیشه ات جگر
آئینه دار داغ هوای تو سینه ها
از حیرت صفای تو خونیست منجمد
اشک روان سطر بچشم سفینه ها
در کارگاه حکم تو بهر گداز سنگ
آتش برون دهد نفس آبگینه ها
آنجا که مهر عشق کند زره پروری
جوشد گل شرافت ذات از کمینه ها
تا پایه زقصر محبت نشان دهیم
چون صبح چاک دل بفلک برد زینه ها
(بیدل) بخاکساری خود ناز می کند
ای در غبار دل زخیالت دفینه ها