" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٥: ای جگرها داغدار شوق پیکان شما

ای جگرها داغدار شوق پیکان شما
چاکهای دل نیام تیغ مژگان شما
از شکست کار ما آشفته حالان نسخه ایست
دفتر آشوب یعنی سنبلستان شما
شعله در جانی که خاک حسرت دیدار نیست
خاک در چشمی که نتوان بود حیران شما
از هجوم اشک بر مژگان گهرها چیده ایم
در تمنای نثار لعل خندان شما
یارب این خالست یا جوش لطافتهای حسن
مینماید دانه سیب زنخدان شما
تا قیامت جوهر و آئینه می جوشد بهم
از غبارم پاک نتوان کرد دامان شما
پیکر من از گداز یاس شد آب و هنوز
موج میبالد زبان شکرا جهان شما
کی بود یارب که در بزم تبسمهای ناز
چشم زخمم سرمه گیرد از نمکدان شما
یکسر مو خالی از پرواز شوخی نیست حسن
صد نگه خوابیده در تحریک مژگان شما
با شکست زلف نتوان اینقدر پرداختن
رنگ ما هم نسبتی دارد به پیمان شما
کوشش ما پای خواب آلوده دامان ماست
جز شما سر برنیارد از گریبان شما
(بیدل) آشفته ما بوی جمعیت نبرد
تابکی در حلقه زلف پریشان شما