" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٦: ای گرد تگاپوی سراغ تو نشان ها

ای گرد تگاپوی سراغ تو نشان ها
وامانده اندیشه راه تو گمانها
حیرت نگه شوخی حسن تو نظرها
خامش نفس عرض ثنای تو زبانها
اشکیست زچشم تر مجنون تو جیحون
لختی زدل عاشق شیدای تو کانها
در کنه تو آگاهی و غفلت همه معذور
دریا زمیان غافل و ساحل زکرانها
عمریست که نه چرخ برنگ گل تصویر
واکرده بخمیازه بوی تو دهانها
آن کیست شود محرم اظهار و خفایت
آئینه خویشند عیان ها و نهانها
بر اوج غنایت نرسد هیچ کمندی
بیهوده رسن تاب خیالند فغانها
آنجا که فنا نشه اسرار تو دارد
پیمانه کش جوش بهار است خزانها
هر سبزه درین دشت شد انگشت شهادت
تا از گل خود روی تو دادند نشانها
از شوق تمنای تو در سینه صحرا
همچون دل بیتاب طپان ریگ روانها
جز ناله ببازار تو دیگر چه فروشیم
اینست متاع جگر خسته دکانها
(بیدل) ره حمد از تو بصد مرحله دور است
خاموش که آواره وهم اند بیان ها