" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٧: ای موج زن بهار خیالت زسینه ها

ای موج زن بهار خیالت زسینه ها
جوش پری نشسته برون ز آبگینه ها
جور تو پنبه کار گلستان داغ دل
تیغت زبان ده دهن زخم سینه ها
سودائی تو با گهر تاج خسروان
جوید زجوش آبله، پا قرینه ها
از فضل و رحمت تو لب رشک میگزد
بر ناخن شکسته کلید خزینه ها
در خرقه نیاز گدایان درگهت
نازد بشوخی پر طاوس پینه ها
نازک دلان باغ تو چون شبنم سحر
بر روی برگ گل شکنند آبگینه ها
در قلزم خیال تو نتوان کنار جست
خلقی در آب آینه دارد سفینه ها
دلرا محبت تو همان خاکسار داشت
ویرانه را غنا نرسد از دفینه ها
چون (بیدل) آنکه مهر رخت دلنشین اوست
نقش نگین نمی شودش حرف کینه ها