بدعوت هم کسی را کس نمیگوید بیا اینجا
صلای نان شکستن گشت بانگ آسیا اینجا
اگر با این نگونیهاست خوان جود سر پوشش
زوضع تاج بر کشکول میگرید گدا اینجا
فلک در خاک پنهان کرد یکسر صورت آدم
مصور گرده می خواهد از مردم گیا اینجا
عیار ربط الفت دیگر از یاران که میگیرد
سرو گردن چو جام و شیشه است از هم جدا اینجا
جهان نامنفعل گل کرد اثر هم موقعی دارد
عرق واری بروی کس نمی شاشد حیا اینجا
زبیمغزی شکوه سلطنت شد ننگ کناسی
بجای استخوان گه خورده میگردد هما اینجا
که می آرد پیام دوستان رفته زین محفل
مگر از نقش پائی بشنویم آواز پا اینجا
غبار صبح دیدی شرم دار از سیر این گلشن
زعبرت خاک بر سر کرده می آید هوا اینجا
اگر در طبع غیرت ننگ اظهار غرض باشد
کف پا میکند سرکوبی دست دعا اینجا
طرب عمریست با ساز کدورت برنمی آید
سیاهی پیشتاز افتاد از رنگ حنا اینجا
روم در کنج تنهائی زمانی واکشم (بیدل)
که از دلهای پر در بزم صحبت نیست جا اینجا