" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٩٠: بمهر مادر گیتی مکش رنج امید اینجا

بمهر مادر گیتی مکش رنج امید اینجا
که خونها میخورد تا شیر میگردد سفید اینجا
مقیم نارسائی باش پیش از خاک گردیدن
که سعی هر دو عالم چون عرق خواهد چکید اینجا
محیط از جنبش هر قطره صد طوفان جنون دارد
شکست رنگ امکان بود اگر یکدل طپید اینجا
گداز نیستی از انتظارم برنمی آرد
زخاکستر شدن گل میکند چشم سفید اینجا
زساز الفت آهنگ عدم در پرده گوشم
نوائی میرسد کز بیخودی نتوان شنید اینجا
درین محنت سرا آئینه اشک یتیمانم
که در بیدست و پائی هم مرا باید دوید اینجا
کباب خام سوز آتش حسرت دلی دارم
که هر جا بینوائی سوخت دودش سرکشید اینجا
نیاز سرکشان حسن آشوب دکر دارد
کمین گاه تغافل شد اگر ابرو خمید اینجا
طپشهای نفس از پرده تحقیق میگوید
که تا از خود اثر داری نخواهی آرمید اینجا
بلند است آنقدرها آشیان عجز ما (بیدل)
که بی سعی شکست بال و پر و نتوان رسید اینجا