بود بی مغز سر تند خروش مینا
امشب از باده بجا آمده هوش مینا
وقت آنشد که بدریوزه شود سرخوش ناز
کاسه داغ من از پنبه گوش مینا
زندگی گردن ما را بخم عجز کشید
باده زنار وفا بست بدوش مینا
تا نفس هست بدل زمزمه شوق رساست
کم نسازد اثر باده خروش مینا
ای قدح گوش شو و مژده مستی دریاب
گرم نطقی است کنون لعل خموش مینا
می کشد جلوه لعل تو بکیفیت می
آب حسرت زلب خنده فروش مینا
چشم و دل زیب گرفتاری سودای هم اند
خط جام است همان حلقه گوش مینا
همه جا جلوه فروش است دل از دیده مپرس
جام این بزم نهفتند بجوش مینا
قلقلی راه زن گوش شد و هوش نماند
ورنه صد رنگ نوا داشت خروش مینا
دل عشاق زآفت نتوان بازخرید
پرفشان است شکست از بر و دوش مینا
(بیدل) اندر قدح باده نظر کن بحباب
تا چه دارد نفس آبله پوش مینا