بیا که جام مروت دهیم حوصله را
بسایه کف پا پروریم آبله را
بوادی که تعلق دلیل کوشش هاست
زبار دل بزمین خفته گیر قافله را
زصاحب امل آزادگی چه امکان است
درین بساط گران خیزی است حامله را
زانقلاب حوادث بزرگی ایمن نیست
بطبع کوه اثر افزون تر است زلزله را
محبت از من و تو رنگ امتیاز گداخت
تری و آب سزاوار نیست فاصله را
بکج ادائی حسن تغافلت نازم
که یاد او گله ناز میکند گله را
چو صبح یکدو نفس مغتنم شمر (بیدل)
مکن دلیل اقامت چو زاهدان چله را