" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٤٠: چه ممکن است که راحت سری برآورد از ما

چه ممکن است که راحت سری برآورد از ما
مگر نفس رود و دیگری برآورد از ما
بعرصه دو نفس انقلاب فرصت هستی
گمان نبود که دل لشکری برآورد از ما
چو رنگ عهده ناموس وحشتیم بگردن
زخویش هر که براید پری برآورد از ما
شرار کاغذ اگر در خیال بال کشاید
جنون بحکم وفا مجمری برآورد از ما
دماغ ما سر غواصی محیط ندارد
بس است ضبط نفس گوهری برآورد از ما
فلک زصبح قیامت فگنده شور بعالم
مباد پنبه گوش کری برآورد از ما
فسرده ایم بزندان عقل چاره محالست
جنون مگر که قیامتگری برآورد از ما
برنگ غنچه نداریم برگ عشرت دیگر
شکست شیشه مگر ساغری برآورد از ما
بهار بیخودی افسوس گل نکرد زمانی
که رنگ رفته چمن پیکری برآورد از ما
در انتظار رهائی نشسته ایم که شاید
بروی ما مژه بستن دری برآورد از ما
چو (بیدلیم) همه ناگزیر نامه سیاهی
جبین مگر بعرق کوثری برآورد از ما