" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٤١: چیده است لاف خلق بچندین ترانه ها

چیده است لاف خلق بچندین ترانه ها
برخشت ذره منظر خورشید خانه ها
زین بزم عالمی غم راحت بخاک برد
آب محیط رفت بگرد کرانه ها
نشو نمای کشت تعلق ندامت است
جز ناله نیست ریشه زنجیر دانه ها
آن کس که بگذرد زخم زلف یار کیست
بر دل چه کوچه ها که ندادند شانه ها
آتش اگر زگرمی خویت نشان دهد
انگشت زینهار کشد از زبانه ها
نومیدیم ستمکش خلد و جحیم نیست
آسوده ام بخواب عدم زین فسانه ها
پرواز بی نشان مرا بال رنگ نیست
گو بیضه بشکند بکلاه آشیانه ها
کوشش بدیر و کعبه تحقیق ره نبرد
آواره ماند ناوک من زین نشانه ها
هر عضو من چو شمع ادبکاه نیستیست
تا نقش پا سر من و این آستانه ها
آتش زدند شب ورقی را در انجمن
کردیم سیر فرصت آئینه خانه ها
در دامگاه قسمت روزی مقیدیم
(بیدل) به بال ما گره افگند دانه ها