خط جبین ماست هم آغوش نقش پا
دارد هجوم سجده ما جوش نقش پا
راه عدم بسعی نفس قطع میکنیم
افگنده ایم بار خود از دوش نقش پا
رنج خمار تا نرسد در سراغ دوست
بستم سبوی آبله بر دوش نقش پا
چون جاده تا براه رضا سر نهاده ایم
موج گل است بر سر ما جوش نقش پا
سامان عیش ما نشود کم زبعد مرگ
تا مشت خاک ماست قدح نوش نقش پا
مائیم و آرزوی جبین سائی دری
افسر چه میکند سر مدهوش نقش پا
چشم اثر ندیده زرفتار ما نشان
چون سایه ایم خواب فراموش نقش پا
هر سرکه پخت دیگ خیال رعونتی
پوشیدش آسمان ته سرپوش نقش پا
مستانه می خرامی و ترسم که در رهت
با رنگ چهره ام بپرد هوش نقش پا
در هر قدم زشوق خرام تو میکشد
خمیازه فغان لب خاموش نقش پا
گاه خرام میچکد از پای نازکت
رنگ حنا بگرمی آغوش نقش پا
رنگ بنایم از خط تسلیم ریختند
یک جبهه سجده است بر و دوش نقش پا
(بیدل) زجوش آبله ام در ره طلب
گوهر فرش شد چو صدف گوش نقش پا