" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٢٠: صبح پیری اثر قطع امید است اینجا

صبح پیری اثر قطع امید است اینجا
تار و پود کفنت موی سفید است اینجا
ساز هستی قفس نغمه خودداری نیست
رم برق نفسی چند نشید است اینجا
جلوه بیرنگی و نظاره تماشائی رنگ
چمن آراست قدیمی که جدید است اینجا
نقشی از پرده در دست گشاد دوجهان
هر شکستی که بود فتح نوید است اینجا
غنچه وا شده مشکل که دلی نکشاید
بستگی چون رود از قفل کلید است اینجا
مرگ تسکین ندهد منتظر وصل ترا
پای تا سر زکفن چشم سفید است اینجا
تخم گل ریشه طراز رگ سنبل نشود
هم درانجاست سعید آنکه سعید است اینجا
مگذر از زنگ که آئینه اقبال صفاست
دود بر چهره آتش شب عید است اینجا
جهد تعطیل صفت نقص کمال ذاتست
یا بگو یا بشنو گفت و شنید است اینجا
در جنون حسرت عیش دگر از بیخبریست
موی ژولیده همان سایه بید است اینجا
زین چمن هر رگ گل دامن خون آلودیست
حیرتم کشت ندانم که شهید است اینجا
بوی یاس از چمن جلوه امکان پیداست
دگر ای (بیدل) غافل چه امید است اینجا