کلک مصور از چه ننگ کرد نظر بسوی ما
رنگ شکسته غیر شرم خنده نزد بروی ما
چاره عیب زندگی غیر عدم که میکند
سخت بروی ما فتاد بخیه بی رفوی ما
با همه وضع پیش و پس نیست کسی خلاف کس
زشتی ما نمود و بس آینه را عدوی ما
میگذرد نسیم مصر بال گشا ازین چمن
لیک دماغ گل کراست تا برسد ببوی ما
غفلت خلق بوده است مخمل کارگاه صنع
چشم بخواب ناز دوخت چون مژه مو بموی ما
دل بشکست عهد بست تا نفس از فغان نشست
معنی نازک آفرید چینی آرزوی ما
نیست بباغ خشک وتر مغز تاملی دگر
سربهوا چو موی سر ریشه زد از کدوی ما
ذوق تعین هوس رنج تعلق است و بس
میفشرد تکلف بند قبا گلوی ما
سعی طهارت دوام برد زما صفای دل
کار تیممی نکرد خاک بسر وضوی ما
در پس زانوی ادب خشک بجا نشته ایم
ننگ تری چرا کشد موج گهر سبوی ما
طفل تجاهل هوس فاخته داشت در قفس
گشت زعشق منفعل کوکوی هرزه گوی ما
(بیدل) ازین بهار رفت برگ طراوت وفا
برکه نماید انفعال رنگ پریده روی ما