" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٧٣: کیست کز راه تو چون خاشاک بردارد مرا

کیست کز راه تو چون خاشاک بردارد مرا
شعله جارو بی کند تا پاک بردارد مرا
شمع خاموشی بداغ سرنگونی رفته ام
تا کجا آن شعله بیباک بردارد ما
ننگ دارد خاک هم از طینت بی حاصلم
خون نخچیرم چسان فتراک بردارد مرا
هستیم عهدی بنقش سجده او بسته است
خاک خواهم شد اگر از خاک بردارد مرا
صد فلک ریزد غبار دامن افشانده ام
یک شرر گر شعله ادراک بردارد مرا
صبح بی سرمایه احرام از خود رفتنم
کو گریبان تا بدوش چاک بردارد مرا
بار اسباب گرانجا نیست سر تا پای من
کیست غیر از خاطر غمناک بردارد مرا
پیکرم گردد غبار یاس و برخیزد زخاک
به که دست منت افلاک بردارد مرا
نشه از درد مخموری بخاک افتاده ام
شوق می خواهم بدست تاک بردارد مرا
گرد من (بیدل) هوای عرصه گاه نیستیست
از طپیدن هر که گردد خاک بردارد مرا