" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٧٤: کیست بردارد زاهل معرفت ناز ترا

کیست بردارد زاهل معرفت ناز ترا
گنبد دستار کو بردارد آواز ترا
جز صدای لفظ نامربوط او معنی کجاست
نغمه دولاب آهنگی بود ساز ترا
پیری و طفلی بجا نقص و کمالت توام اند
نیست چندان امتیاز انجام و آغاز ترا
در تغافل هم نگه می پرورد بی شیوه نیست
سرمه نیرنگ باشد چشم غماز ترا
میکند قطع سخن اظهار فضلش آفت است
جز بریدن کی بود حرفی لب گاز ترا
از تماشا حیرت بی بهره چون آئینه است
شوق بینائی نباشد دیده باز ترا
تا نگردد فاش سرمستیت مکشای چشم
چون پری کاین شیشه ظاهر میکند راز ترا
خم شد از بار تعلق قامتت زیبنده نیست
دعوی وارستگی چون سرو انداز ترا
(بیدل) ارباب تامل با عروجت چون کنند
آشیان برتر بود از رنگ پرواز ترا