" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٧٦: لغزشی خورده زپا تا سر ما

لغزشی خورده زپا تا سر ما
خنده دارد خط بی مسطر ما
ذره پر منفعل اظهار است
کو هیولی و کجا پیکر ما
می نه بر خط زنهار انگشت
موی چینی زتن لاغر ما
خنده زن شمع ازین بزم گذشت
گل بچینید زخاکستر ما
جهد از آئینه ما زنگ نبرد
منفعل شد کف روشنگر ما
خواب ما زیر سیاهی بالد
سایه افگند بسر بستر ما
عمرها شد که عرق می گرییم
شرم حسنی است بچشم تر ما
حیف همت که زمانی چو حباب
صدف بحر نشد گوهر ما
چهره زرد شکن ها اندوخت
سکه زد ضعف کنون بر زر ما
عجز طومار طلب ها طی کرد
مهر شد آبله بر دفتر ما
شمع حرمان کده بی کسییم
پا مگر دست نهد بر سر ما
رنگ پرواز ندیدیم بخواب
بالش ناز که دارد پر ما
علت بی بصری را چه علاج
نگهی داشت تغافلگر ما
نیست پیراهن دیگر (بیدل)
غیر عریانی ما در بر ما