" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٧٨: مآل کار نقصان هاست هر صاحب کمالی را

مآل کار نقصان هاست هر صاحب کمالی را
اگر ماهت کنند از دست نگذاری هلالی را
رمیدنها زاوضاع جهان طرز دگر دارد
بوحشت پیش باید برد ازین صحرا غزالی را
بنقش نیک و بد روشندلان را دست رد نبود
کف آئینه می چیند گل بی انفعالی را
بساط گفتگو طی کن که در انجام کار آخر
بحکم خامشی پیچیدنست این فرش قالی را
و بال رنج پیری برنتابد صاحب جوهر
چنار آتش زند ناچار دلق کهنه سالی را
درین وادی که خاک است اعتبار جهل و دانش ها
غباری بر هوادان قصر فطرتهای عالی را
بوحدتخانه دل غیر دل چیزی نمیگنجد
برین آئینه جز تهمت مدان نقش مثالی را
اگر خرسندی دل آبیار مزرعت باشد
چو تخم آبله نشو و نما کن پایمالی را
بچنگ اغنیا دامان فقر آسان نمی افتد
که چینی خاک گردد تا شود قابل سفالی را
چه امکانست (بیدل) منعم از غفلت برون آید
هجوم خواب خرگوش است یکسر شیر قالی را