" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٩٨: نشاند بر مژه اشک زهم گسسته ما را

نشاند بر مژه اشک زهم گسسته ما را
تحیر که باین رنگ بست دسته ما را
هزار آبله دادیم عرض لیک چه حاصل
فلک فکند بپا کار دست بسته ما را
کسی بضبط نفس چون سحر چه سحر فروشد
رها کنید غبار عنان گسسته ما را
بسیر باغ مرو چون نماند فصل جوانی
چمن چه دسته کند رنگ های جسته ما را
زبان بکام خموشست از شکایت یاران
به پیش کس مگشائید زخم بسته ما را
هجوم ناله نشسته است در غبار ضعیفی
برآورید زبالین پر شکسته ما را
سراغ نقش قدم (بیدل) از هوا نکند کس
زخاک جو سر در زیر پا نشسته ما را