" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٩: هر کجا نسخه کنند آن خط ریحانی را

هر کجا نسخه کنند آن خط ریحانی را
نیست جز ناله کشیدن قلم مانی را
پیش از آن کز دم شمشیر تو نم بردارد
شست حیرت ورق دیده قربانی را
مطلب شوخی پرواز زموج گهرم
بقفس کرده ام امید پرافشانی را
اشک ما صرف تبه کاری غفلت گردید
ریخت این ابر سیه جوهر نیسانی را
جاه با بندگی آب رخ دیگر دارد
عزت افزود ززنار سلیمانی را
چشمم از جنبش مژگان بشمار نفس است
جلوه ات برد ازین آینه حیرانی را
دم تیغ تو و خورشید بیک چشم زدن
عرصه صبح کند دیده قربانی را
جمع گشتن دل ما را بتسلی نرساند
از گهر کیست برد شیوه غلطانی را
خلق بر وضع جنون محو نظر دوختن است
آن قدر چاک مزن جامه عریانی را
هر کرا چشم درین بزم کشودند چو شمع
دید در نقش کف پا خط پیشانی را
بر خط و زلف بتان غره عشقی (بیدل)
(حسن فهمیده اجزای پریشانی را)