" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١١: هم آبله هم چشم پرآبست دل ما

هم آبله هم چشم پرآبست دل ما
پیمانه صدرنگ شرابست است دل ما
غافل نتوان بود ازین منتخب راز
هشدار که یک نقطه کتاب است دل ما
باغیکه بهارش همه سنگ است دل اوست
دشتی که غبارش همه آبست دل ما
ما خاک زجا برده سیلاب جنونیم
سرمایه صد خانه خرابست دل ما
پیراهن ما کسوت عریانی دریاست
یک پرده تنکتر زحبابست دل ما
در بزم وصالت که حیا جام بدست است
گر آب شود باده نابست دل ما
منظور تبان هر که شود حسرتش از ماست
یار آینه می بیند و آبست دل ما
تا آینه باقیست همان عکس جمال است
ای یاس خروشی که نقابست دل ما
تا چشم کشودیم بخویش آینه دیدیم
دریاب که تعبیر چه خوابست دل ما
ای آه اثر باخته آتش نفسی چند
خون شو که ز دست تو کبابست دل ما
یارب نکشد خجلت محرومی دیدار
عمریست که آئینه خطابست دل ما
آئینه همان چشمه طوفان خیالیست
(بیدل) چه توان کرد سرابست دل ما