" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٧: بی لطافت نیست از بس وحشت آهنگ است آب

بی لطافت نیست از بس وحشت آهنگ است آب
گر در راحت زنده همچون گهر سنگ است آب
فتنه طوفانست عرض رنگ و بوی این چمن
در طلسم خاک حیرانم چه نیرنگ است آب
نشه روشندلی پر بی خمار افتاده است
از صفای طبع دایم شیشه در چنگ است آب
چون گریبانگیر شد یا موافق دشمن است
گر بپیچد در گلو یار تیغ یکرنگ است آب
با گداز یاس از خود رفتنم دل می برد
نغمه ها دارد چکیدن هرکجا چنگ است آب
محمل ما عاجزان بردوش لغزش بسته اند
صد قدم از موج اگر پیدا کند لنگ است آب
دو ری مرکز جهانی راست تکلیف نزاع
تا جدا از سنگ شد با شعله در جنگ است آب
بی کدورت نیست در کثرت صفای وحدتم
تا بگلشن راه دارد صرف صد رنگ است آب
آبرو نتوان به پیش ناکسان چون شمع ریخت
ای طمع شرمی که اینجا شعله در چنگ است آب
خانه داری داغ کلفت میکند وارسته را
در دل آئینه (بیدل) سر بسر زنگ است آب