" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٩: تا از ان پای نگارین بوسه کرد انتخاب

تا از ان پای نگارین بوسه کرد انتخاب
جام در موج شفق زد حلقه چشم رکاب
تا به بحر شوق چو گرداب دارم اضطراب
نیست نقش خاتم من جز نگین پیچ و تاب
از دهان بی نشانت هیچ نتوان دم زدن
سوختن زین معنی موهوم خاموشی جواب
جام گل را از می رنگت جگر چون لاله داغ
وزنگاهت شیشه می را نفس چون شبنم آب
صفحه گلش نبندد نقش رنگت در خیال
ساغر نرگس نبیند نشه چشمت بخواب
خنده لبریز ملاحت جلوه مالامال حسن
ناز سرشار جفاها غمزه مخمور عتاب
سایه پردازی تغافلهای خورشید است و بس
گو تو از رخ پرده برگیری که میگردد نقاب
ناله را آسوده نتوان دید در کیش وفا
به که کم گردد دعای دردمندان مستجاب
در گلستانیکه رنگ از چهره من ریختند
گشت هر برگ خزان آئینه دار آفتاب
تا هوائی در سرم پیچید از خود میروم
گردبادم دارم از سرگشتگی پا در رکاب
شبنم لطف کریمان جهان برقست و بس
غیر آتش نیست در سرچشمه خورشید آب
عالم امن است حیرانی مژه بر هم مزن
خانه ها زافتادن دیوار میگردد خراب
معجز خوبی نگر (بیدل) که هنگام سخن
لعل خاموشش کشید از غنچه گوهر گلاب