شماره ٥٨: گرد رین بحر اعتباری از هنر میدارد آب
گرد رین بحر اعتباری از هنر میدارد آب
قطره بیقدر ما بیش از گهر میدارد آب
فیض دریای کرم با حاجت ما شامل است
تشنگی اصلیم ما را در نظر میدارد آب
نرم رفتاری بمعنی خواب راحت کردن است
بستر و بالین هم از خود زیر سرمیدارد آب
آفت ممسک بود تقلید ارباب کرم
کاغذ ابری کجا چون ابر برمیدارد آب
زندگانی هم نماند آنجا که افسرد اعتبار
در شکست رنگ گلها بال و پر میدارد آب
تا نمیری تشنه کام ناامیدی گریه کن
خاک این وادی بقدر چشم تر میدارد آب
سیل راحت هاست کسب اعتبارات جهان
خانه آئینه را هم دربدر میدارد آب
تا نفس باقیست ما را باید از خود رفت و بس
جاده های موج دایم درنظر میدارد آب
در محبت گر هجوم گریه را این قدرت است
عاقبت چون خشکیم از خاک برمیدارد آب
شور عمر رفته سیلاب بنای هوشهاست
از صدا عمریست ما را بیخبر میدارد آب
شرم بیدردی تری در طبع ما می پرورد
تا تهی از ناله شد نی در شکر میدارد آب
تخته مشق کدورت ها مباش از اعتبار
تیغ در زنگ است (بیدل) هر قدر میدارد آب