" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٠٧: اندیشه در نزاکت معنی کمال داشت

اندیشه در نزاکت معنی کمال داشت
حسن فروغ مهر نقاب هلال داشت
شیرازه غبار هوس گشت خجلتم
خام تسلی از عرق انفعال داشت
دل رفت از برم بفسون هوای وصل
این غنچه در کشودن آغوش بال داشت
از خود رمیده نیست عروج دماغ من
جامم نظر زگردش چشم غزال داشت
تخم ادب بریشه شوخی نمیزند
موج گهرزبانی اگر داشت لال داشت
حسنت بداد حیرت آئینه میرسد
آخر لب خموشی ما هم سئوال داشت
دل را غم وداع تو در خون نشانده بود
حال خوشی نداشت که گویم چه حال داشت
پرگوئی من آفت آگاهی دل است
آئینه بود تا نفسم اعتدال داشت
مردیم و از غبار دو عالم بدر زدیم
ای عافیت ببال که هستی وبال داشت
غارتگر بهار نشاطم شگفتگیست
تا غنچه بود دل چمنی در خیال داشت
(بیدل) هزار جلوه در آئینه ات گذشت
آن شخص کو که اینهمه عرض مثال داشت