" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٥٨: بسکه حرف مدعا نازک رقم افتاده است

بسکه حرف مدعا نازک رقم افتاده است
نامه ام چون حیرت آئینه یکسر ساده است
طینت عاشق نگردد از ضعیفی پایمال
گر فتد بر خاک حرفی بر زبان افتاده است
نشه ئی دارد دماغ بیقراری های من
پیچ و تاب بیخودان همرنگ موج باده است
گردباد شوقم عمریست در دشت جنون
خیمه ام چون چرخ بر سرگشتگی استاده است
آهم و طرفی نمی بندم بالفتگاه دل
بی دماغی های شوقم سر بصحرا داده است
زینت ظاهر غبار معنی اسرار ماست
شیشه رنگین حجاب آب و رنگ باده است
در طلب باید گذشت از هرچه می آید به پیش
گر همه سرمنزل مقصود باشد جاده است
گربود تسلیم سرمشق جبینت چون غبار
دامن هر کس که می آری بکف سجاده است
وضع محویت تماشاخانه نیرنگ کیست
یک جهان آئینه ام تا حیرتم رو داده است
برق جولان آه (بیدل) یاس پرورد است و بس
الحذ رای مدعی این دود آتش زاده است