" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٧٤: بیا ای جام و مینای طرب نقش کف پایت

بیا ای جام و مینای طرب نقش کف پایت
خرام موج می مخمور طرز آمد نهایت
نفس در سینه نگهت آشیان خلد توصیفت
نگه در دیده شبستم پرور باغ تماشایت
شکوه جلوه ات جز در فضای دل نمیگنجد
جهان پرگردد از آئینه تا خالی شود جایت
پرآسانست اگر توفیق بخشد نور بینائی
تماشای بهشت از گوشه چشم تمنایت
توان در موج ساغر غوطه زدا ز نقش پیشانی
بمستی گر دهد فرمان نگاه نشه پیمایت
فروغ شمع هم مشکل تواند رنگ کرداندن
در آن محفل که منع دور ساغر باشد ایمایت
مروت صرف ایجادت کرم فیض خدادادت
ادب تعمیر بنیادت حیا آثار سیمایت
نظر اندیشی وهمم بداغ غیر می سوزد
دلی آئینه سازم کز تو ریزم رنگ همتایت
هواخواه تو اکسیر سعادت در بغل دارد
نفس بودم سحر گل کردم از فیض دعاهایت
تهی از سجده شوقت سرموئی نمی یابم
سراپا در جبین می غلطم از یاد سراپایت
اثر محو دعای (بیدل) است امید آن دارد
که بالد دین و دنیا در پناه دین و دنیایت