" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٠٠: تا زمستی غنچه بر فرق چمن مینا شکست

تا زمستی غنچه بر فرق چمن مینا شکست
رنگ ما هم از ترنج جام می صفرا شکست
تنگنای شهر تاب شهرت سودا نداشت
گرد ما دیوانگان در دامن صحرا شکست
میرود بر باد عالم گر خموشان دم زنند
رنگ صد گلشن بآه غنچه ئی تنها شکست
پیچ و تاب موج غیر از انقلاب بحر نیست
چرخ رنگ خویش با مینای ما یکجا شکست
صافی وحدت مکدر گشت کثرت جلوه کرد
موج شد تمثال تا آئینه دریا شکست
کیست دریابد عروج دستگاه بیخودی
رنگ ما طرف گلاه ناز پر بالا شکست
موج دریای ندامت امتحان آگهی ست
صد مژه یک چشم مالیدن بچشم ما شکست
از فریب خاکساریهای خصم ایمن مباش
سنگ تا شد مایل افتادگی مینا شکست
بسکه عالم را بحسن خلق ممنون کرده ایم
رنگ هم نتواند از جرأت بروی ما شکست
باغ امکان یک گل آغوش فضا پیدا نکرد
رنگها بر یکدگر از تنگی این جا شکست
عمرها شد از دعاهای سحر شرمنده ام
چین آهی داشتم در دامن شبها شکست
هرزه تا کی پیش پیش بحر باید تاختن
موج ما از شرم در دامان گوهر پا شکست
پیش ازان (بیدل) که هستی آشیان پیرا شود
نام ما بال هوس در بیضه عنقا شکست