" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٠٦: تعین جز افسون اوهام نیست

تعین جز افسون اوهام نیست
نگین خنده ئی میکند نام نیست
به بی مقصدی خلق تگ میزند
همه قاصدانند و پیغام نیست
جهان سرخوش پستی فطرت است
هواهاست در هر سرو بام نیست
فروغ یقین بر دل کس نتافت
درین خانها وضع گلجام نیست
کسی تا کجا ناز سبزان کشد
بهندوستان یک گل اندام نیست
بهم دوستانرا غنودن کجاست
دو مغزی بهر جنس بادام نیست
بغفلت چراغان کنید از عرق
که بالیدن سایه بی شام نیست
دماغ حریفان حسرت رساست
بخمیازه تر کن لبت جام نیست
چه اوج سپهر و چه زیرزمین
بهر جا توئی جای آرام نیست
رعونت اگر نشه زندگیست
سرزنده با گردنت رام نیست
غبار عدم باش و آسوده زی
باین جامه تکلیف احرام نیست
ضروری ندارم سخن میکنم
اداهایم از عالم وام نیست
قناعت کفیل بهار حیاست
گل طینتم (بیدل) ابرام نیست