توئی که غیر دلم هیچ جا مقام تو نیست
اگر نگین دمد آفاق جای نام تو نیست
جهان کون و مکان چون نگاه اشک آلود
هنوز آبله پائی و نیم گام تو نیست
قدم بکسوت ناز حدوث می بالد
خمارها همه جز نشه دوام تو نیست
خرام قاصد رازت از آنسوی من و ماست
نفس هم آنهمه معنی رس پیام تو نیست
هزار آئینه در دل شکست تمکینت
ولی چه سود که تمثال شوق رام تو نیست
فضولی هوست ننگ اعتبار مباد
بکام تست جهان گرجهان بکام تو نیست
نیازپروری ناز سحر پردازیست
بخود مناز که جز خواجگی غلام تو نیست
به پرکشائی عنقا نفس چه رشته تند
چه شد که دانه دل ریشه کرد دام تو نیست
تا ملت نشود گر محاسب اعمال
کسی دگر هوس انشای انتقام تو نیست
چو آسمان زتو برتر خیال نتوان بست
چه منظری که هوا هم به پشت بام تو نیست
سواد را زتو روشن بنور فطرت تست
چراغ وهم کس آئینه دار شام تو نیست
چو آفتاب بهر جا رسی سراغ خودی
نشان پا گل رعنائی خرام تو نیست
تو خواه مست گمان باش خواه محو یقین
شراب جام تو غیر از شراب جام تو نیست
پیام عشق بگوش هوس مخوان (بیدل)
سخن اگر سخن اوست جز کلام تو نیست