" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٢٧: چشم واکن حسن نیرنگ قدم بی پرده است

چشم واکن حسن نیرنگ قدم بی پرده است
گوش شو آهنک قانون عدم بی پرده است
معنی ئی کز فهم آن اندیشه در خون میطپد
این زمان در کسوت حرف و رقم بی پرده است
آنچه میدانی منزه زاعتبار بیش و کم
فرصتت بادا که اکنون بیش و کم بی پرده است
گاه هستی در نظر داریم و گاهی نیستی
بیش ازینها نیست گر آرم ورم بی پرده است
از مدارای فلک غافل نباید زیستن
زخم این شمشیر ناپیدا و خم بی پرده است
خواه انگشت شهادت گیر و خواهی زینهار
از غبار عرصه ما یک علم بی پرده است
مدعا محو است از اظهار مطلب دم مزن
از زبان خامش سایل کرم بی پرده است
هر چه اندیشی به تحریم زبانت داده اند
تا قلم لغزیدنی دارد رقم بی پرده است
غیر آثار عبارت حایل تحقیق نیست
گر تو برخیزی در دیر و حرم بی پرده است
شرم دار از لفظ گر میخواهی از معنی سراغ
از صمد تا کی نشان جستن صنم بی پرده است
حیف از آن چشمیکه مژگانش نقاب آرا شود
جلوه ها آئینه و آئینه هم بی پرده است
دعوی تحقیق در هر رنگ دارد انفعال
بر جبین هر که خواهی دیدنم بی پرده است
هوش کو (بیدل) که اسرار ازل فهمد کسی
هر که جز بی پردگی پیداست کم بی پرده است