حایل عزم نفس گرد ره و فرسنگ نیست
مقصد دل نیست پیدا ورنه قاصد لنگ نیست
نغمه ها بیخواست می جوشد زساز ما و من
حیرت آهنگیم در آهنگ ما آهنگ نیست
در محیط از خودنمائیها نمی گنجد حباب
گر نفس بر خود نبالد گوشه دل تنگ نیست
سکته صد مصرع مو جست تمکین گهر
در دبستان ادب سنجی تامل دنگ نیست
چون طبایع خور بر هم غیرت انشا میکند
صلح گر بر یک نسق باشد شرر در سنگ نیست
مایه این صوم و صلوة آنگاه سودای بهشت
میشود معلوم زاهد جز دکان بنگ نیست
بیش ازین بر خود مچین پست و بلند اعتبار
جز سر و پائیکه داری افسر و اورنگ نیست
نام اگر آئینه خواهد جوهر تمثال کو
عالم تصویر عنقائیم ما را رنگ نیست
تیره میسوزی چرا ای شمع نزدیک است صبح
تا شب است آئینه خورشید هم بیرنگ نیست
خواه عریان جلوه گر شو خواه مستوری گزین
هر چه باداباد در کار است اینجا ننگ نیست
(بیدل) از طاقت جهانی را بخود کردی طرف
با ضعیفی گر توانی صلح کردن جنگ نیست