خط لعلت غبار حیرت افزاست
زمرد از رگ این لعل پیداست
زغارت کاری دور نگاهت
بروی باده رنگ نشه عنقاست
زبیدادت بهار ناز رنگین
زرفتار تو کار فتنه بالاست
دران محفل که درد عشق ساقیست
تمنا باده است و ناله میناست
هنر جمعیت ما را برآشفت
زجوهر نسخه آئینه اجزاست
بهار عجز امکان را کفیلیم
شکست هر چه باشد خنده ماست
سراسر خواب غفلت میپرستیم
خیال پوچ سخت افسانه پیر است
زکف گرداب دارد پنبه در گوش
که غافل از خروش موج دریاست
فنا سامان کن و مست غنا باش
که در خاک آنچه می خواهی مهیاست
بهر جا دامی افگنده است صیاد
بهار نرگسستان تمناست
برون میتاز ازین نه حلقه زنجیر
جنون عاشقان یک نشه بالاست
سحر در پرتو خورشید محو است
بهر جا طبع روشن شد نفس کاست
زرنگین جلوه های یار (بیدل)
رگ گل دسته بند حیرت ماست