خم مکن در عرض حاجت تا توانی پشت دست
اینقدرها برنمیدارد گرانی پشت دست
شوکت ملک و ملک تا اوج اقبال فلک
جمله پامال است هر گه میفشانی پشت دست
تا کی از ترک کلاه آرایش اندیشیدنت
معنی ئی داردنه صورت آنچه خوانی پشت دست
عمرها شد انتظار ضعف پیری میکشم
تا زنم از پیکر خم بر جوانی پشت دست
دعوی قدرت جهانی را زپا افگنده است
پهلوانی بر زمین گر میرسانی پشت دست
از بیاض چشم قربانی چه استغنا دمید
کاین ورق افشاند بر لفظ و معانی پشت دست
سعی آزادی حریف دامگاه وهم نیست
تا کجا گیرد عیار پرفشانی پشت دست
عهده کار ندامت بار دوشم کرده اند
عمرها شد میگزم از ناتوانی پشت دست
قطع آثار ندامت نیست ممکن زین بساط
حرص دندان دارد و دنیای فانی پشت دست
غیر استغنا علاج زحمت اسباب نیست
پشت پائی گر نباشد تا توانی پشت دست
از کفم (بیدل) نمیدانم چه گل دامن کشید
کز ندامت کردم آخر ارغوانی پشت دست