" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٨٨: در ربط خلق یکسر ناموس کبریائیست

در ربط خلق یکسر ناموس کبریائیست
چون سبحه هر کس اینجا در عالم جدائیست
منعم بچتر و افسر اقبال میفروشد
غافل که بر سر ما بی سایگی همائیست
وارستگی ایاغیم بی وهم باغ و راغیم
صبح فلک دماغیم بر بام ما هوائیست
دارد جهان اقبال ادبار در مقابل
بر خودسری مچینید هر جا سریست پائیست
آرام ورم درین دشت فرق آنقدر ندارد
در دیده آنچه کوهیست در گوشها صدائیست
آواره خیالات دل بر چه بندد آخر
گر عشق بی نیاز است در حسن بیوفائیست
زین ورطه خجالت آسان نمیتوان رست
چون شمع زندگی را در هر عرق شنائیست
در خورد سخت جانی باید غم جهان خورد
ترکیب وسع طاقت معجون اشتهائیست
بی مایگان قدرت شایسته قبولند
دست شکسته بارش برگردن دعائیست
گوش تظلم دل زین انجمن که دارد
در گرد موی چینی فریاد سرمه سائیست
گلزار بی بریها وارستگی بهار است
در سرنگونی بید هر برک پشت بائیست
(بیدل) کجا برد کس بیداد بی تمیزی
دنیا کذرگهی بود پنداشتیم جائیست