در سایه ابرو نگهت مست و خرابست
چون تیغ زسر در گذرد عالم آبست
عاشق بچه امید زند فال تماشا
در عالم نیرنگ تو تا جلوه نقابست
یک غنچه بیدار ندارد چمن دهر
شاخ گل این باغ سراسر رگ خوابست
ما غرقه طوفان خیالیم وگرنه
این بحر تنک مایه تر از موج سرابست
یکدیده تر بیش نداریم چو شبنم
در قافله ما همه مینای گلابست
پروانه کامل ادب پای چراغیم
در کشور ما بال و پر ریخته با بست
فرصت طلبی لازم انجام وفا نیست
تا بسمل ما گرم طپش گشت کبابست
بی مغز بود دانه کشت امل دهر
در رشته موج ار گهری هست حبابست
عبرتگه امکان نبود جای اقامت
در دیده نگه را همه دم پا برکابست
در عشق بمعموری دل غره مباشید
هر جا قدم سیل رسیده است خرابست
بیداری بختم زگل آبله پائیست
تا غنچه بود دیده امید بخوابست
چون جوهر آئینه زحیرت همه خشکیم
هر چند رگ و ریشه ما در دل آبست
جز سوز و گداز از پر پروانه نخواندیم
این صفحه آتش زده جزو چه کتابست
(بیدل) زسخنهای تو مستست شنیدن
تحریک زبان قلمت موج شرابست