" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٩٢: در طریق رفتن از خود رهبری در کار نیست

در طریق رفتن از خود رهبری در کار نیست
وحشت نظاره را بال و پری در کار نیست
کشتی تدبیر ما طوفانی حکم قضاست
جز دم تسلیم اینجا لنگری در کار نیست
هر سر مو بهر غفلت پیشه بالین پر است
از برای خواب مخمل بستری در کار نیست
میبرد چون گردباد از خویش سرگردانیم
سرخوش دشت جنون را ساغری در کار نیست
در نیام هر نفس تیغ دو دم خوابیده است
چون سحر در قطع هستی خنجری در کار نیست
مشت خاک ما سراپا فرش تسلیم است و بس
سجده ما را جبینی و سری در کار نیست
خویش را از دیده خود بین خود پوشیدن است
احتیاط ما برای دیگری در کار نیست
فکر مرکب در طریق فقر ساز گمرهی است
نفس در فرمان اگر باشد خری در کار نیست
جوش خون نازک دلانرا پوست بر تن میدرد
از ضعیفی بررگ گل نشتری در کار نیست
استقامت بس بود ارباب همت را کمال
بهر تیغ کوه (بیدل) جوهری در کار نیست