" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٠٩: دل را بخیال خط او سیر فرنگیست

دل را بخیال خط او سیر فرنگیست
این آینه صاحب نظر از سرمه زنگیست
غافل مشو از سیر تماشاگه داغم
هر برگ گلی زین چمن آئینه رنگیست
در گلخن وحشتکده فرصت امکان
دودی شرری چندشتابی و درنگیست
چون بشکند این ساز چه خشم و چه مدارا
زیرو بم تار نفست صلحی و جنگیست
از اهل تکبر مطلب ساز شگفتن
چین بر رخ این شعله مزاجان رگ سنگیست
محمل کش صد قافله بیتابی شوقیم
چاک دل ما هم جرس ناله بچنگیست
جهدیکه برائی ز کمانخانه آفاق
نخچیر مراد دو جهان صید خدنگیست
حیرت مگر از دل کند ایجاد فضائی
ورنه چو نگه خانه ما گوشه تنگیست
چون لاله زبس گرم رو حسرت داغم
صحرا زنشان قدمم پشت پلنگیست
آزادگی موج زگوهر چه خیال است
تمکین بره قطره ما پشته سنگیست
چون شمع زبس آینه سامان بهارم
تا ناوک آهم سرو برگش پر رنگیست
(بیدل) گهر عشق ببحریست که آنجا
آئینه هر قطره گریبان نهنگیست