دل زاوهام غبارآلود است
زنگ آئینه آتش دود است
عمرها شد که چو موج گهرم
بال پرواز قفس فرسود است
طرف عجز غرور است این جا
سجده ها آئینه مسجود است
معنی شهرت عنقا دریاب
شور معدومی ما موجود است
گر شوی محرم انجام طلب
نقش پا آئینه مقصود است
غنچه گل کن که درین عبرتگاه
خنده را چاک گریبان سود است
بر دل کس نخوری از دم سرد
وعظ بیجا همه جا مردود است
زخم دل ضبط نفس میخواهد
غنچه را بستن لب بهبود است
تشنه مردند شهیدان وفا
آب شمشیر تو خون آلود است
(بیدل) از هستی موهوم مپرس
ساز بنیاد نفس نابود است