" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٤: زبسکه معنی مکتوب عشق پیچش داشت

زبسکه معنی مکتوب عشق پیچش داشت
زبان خامه ما هر چه گفت لغزش داشت
سحاب مزرعه رنگ ما و من دیدم
نه سنگ بود نه مینا شکست نازش داشت
هزار گل زچمن رفت و باز برگردید
بهار رنگ چه مقدار ذوق گردش داشت
بیک نظر دو جهان از عدم برآوردی
گشاد آن مژه ناز اینچه کاوش داشت
ازین چمن بچه شوخی گذشته ئی امروز
که رنگ شرم تو از بوی گل تراوش داشت
تغافل تو بنقد دماغ صرفه ندید
وگرنه دل هوس یکدوناله ارزش داشت
بحیرتم چه فسون خواند عجز بسمل من
که جای خون دم شمشیر یار ریزش داشت
منم که بیخبر از آستان دل ماندم
زدیر و کعبه مکو سنگ هم پرستش داشت
بجز خیال خزان هیچ نیست رنگ بهار
که غنچه از پر رنگ شکسته بالش داشت
هزار شمع بیک حرف داغ شد (بیدل)
که این بساط هوس آنچه داشت کاهش داشت