زندگی تمهید اسباب فناست
ما و من افسانه خواب فناست
غافلان تا چند سودای غرور
جنس این دکان همه باب فناست
مست و مخمور خیال از خود روید
شش جهت یک عالم آب فناست
اینکه امواج نفس نامیده ایم
چون بخود پیچیده گرداب فناست
خاک دیر و کعبه ام منظور نیست
اشک ما را سجده محراب فناست
خواه هستی و اشمر خواهی عدم
نغمه ها در رهن مضراب فناست
هر چه از دنیا و عقبی بشنوی
حرف نامفهوم القاب فناست
آنچه زین دریا نمی آید بدست
گوهر تحقیق نایاب فناست
دور گردان یکدو دم میدان کشید
عمر شاگرد رسن ناب فناست
ما نفس سر مایگان پر بسملیم
پرفشانی عذر بیتاب فناست
تا ابد از نیستی نتوان گذشت
خاک این وادی گل از آب فناست
(بیدل) از طور جنون غافل مباش
خاک بر سر کردن آداب فناست