" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥٠: زندگی شوخی کمین رمیست

زندگی شوخی کمین رمیست
فرصت گیر و دار صبحدمیست
بسکه تنگ است عرصه امکان
چون نگه هر طرف روی قدمیست
پوست بر تن دریدن ممسک
همچو ماهی جدائی درمیست
عجز خوش استقامتی دارد
بار نه آسمان بدوش خمیست
یاس پیموده ام زباده مپرس
جام و مینای اشک چشم نمیست
بسر خود که خاک پای توام
خاک پای ترا بخود قسمیست
هم بخود یک نگه تغافل زن
اگر آئینه قابل ستمیست
هر کجا عشق چهره پرداز است
سایه هم صورت سیه قلمیست
بر فلک میتوان شد از تسلیم
پایه عزت هلال خمیست
(بیدل) از دامگاه صحبت خلق
سرکشیدن بجیب خویش رمیست