" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٥٩: زین سال و ماه فرصت کارت منزه است

زین سال و ماه فرصت کارت منزه است
مژگان دمیکه سایه کند روز بیگه است
تا کی غرور چیدن و واچیدن هوس
در خانه این بساط که افگنده ئی ته است
سعی نفس چو شمع به پستیست رهبرت
چندانکه ریسمان تو دارد اثر چه است
بی وهم پیش و پس گذرای قاصد عدم
خواهی دچار امن شد آئینه در ره است
فرصت کجاست تا غم سود و زیان کشی
این ما و من چو عمر شرر مرگ ناگه است
اقبال مرد کار مکافات ظلم نیست
زین فتنه گر تو غافلی ادبار آگه است
افسون جاه میکشد آخر بخستت
چون آستین دراز کنی دست کو تهست
انکار عاجزان مکن ای طالب کمال
در ناخن هلال کلید در مه است
از معنی دعای بت و برهمن مپرس
این رام رام نیست همان الله الله است
(بیدل) تاملی که درین بزم شیشه را
یکسر صدای ریختن اشک قهقه است