" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٨٨: شبکه طاوس مرا شوق تو بال افشان داشت

شبکه طاوس مرا شوق تو بال افشان داشت
یکجهان چشم بهم برزدن مژگان داشت
هرچه جوشید زموج و کف این قلزم وهم
نفسی بود که در پرده دل طوفان داشت
رمز بیرنگی ما فاش شد از شوخی رنگ
شیشه آورد برون آنچه پری پنهان داشت
تازهستی اثری هست محبت رسواست
حرمت ناله بزنجیر نفس نتوان داشت
حیرت از شش جهتم در دل آئینه گرفت
ورنه هر مو بتنم صد مژه بال افشان داشت
آخر از عجز طلب اشک دواندیم بچشم
پای خوابیده ما آبله در مژگان داشت
همه جا دیده یعقوب غبارانگیز است
یارب اقلیم محبت چقدر کنعان داشت
هیچ روشن نشد از هستی ما غیرحجاب
شخص تصویر همین پیرهن عریان داشت
عاقبت کسوت مجنون بعرق گشت بدل
فصل تأثیر جنون اینهمه تابستان داشت
تنگی حوصله شد ترک علایق (بیدل)
یاد گردی که بهم چیدن او دامان داشت