طبعیکه امیدش اثر آماده بیم است
گر خود همه فردوس بود ننگ جحیم است
بر طینت آزاد شکستی نتوان بست
بیرنگی این شیشه زآفات سلیم است
درد هر نه تنها من و تو بسمل یا سیم
گر بازشگافی دل هر ذره دو نیم است
صد زخم دل ایجاد کن از کاوش حسرت
چون سکه گرت چشم هوس بر زر و سیم است
بی سعی تامل نتوان یافت صدایم
هشدار که تار نفسم نبض سقیم است
آنجا که بود لعل تو جان بخش تکلم
گوهر گره کیسه امید لئیم است
از ناله ما غیر ثنایت نتوان یافت
سایل نفسش صرف دعاهای کریم است
سیلاب بدریا چقدر گرد فروشد
ما تا طرزه گناهیم و عای تو قدیم است
آه از دل ما زحمت خاشاک هوس بود
روشنگرئی بحر بتحریک نسیم است
تا بیخبرت مات نسازند برون تاز
زین خانه شطرنج که همسایه غنیم است
ما را نفس سرد سحر خیز جنون کرد
جز یاس چه زاید شب عشاق عقیم است
(بیدل) باشارات فنا راه نبردی
عمریست که گفتیم نظیر تو عدیم است