" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٢٢: عرق فشانی شبنم درین حدیقه گواه است

عرق فشانی شبنم درین حدیقه گواه است
که هر طرف نگرد دیده انفعال نگاه است
حساب سایه و خورشید هیچ راست نیاید
متاع منتظران زنگ و حسن آینه خواه است
غباردشت عدم را کدام فعل و چه طاعت
زما اگر همه آهنگ سجده است گناه است
بهر کجا اثر جلوه ات نقاب گشاید
حقیقت دو جهان ماجرای برق و گیاه است
زحال مردم چشمم توان معاینه کردن
که در محیط غمت خانه حباب سیاه است
سراغ عافیتی نیست در قلمرو امکان
برای شعله ما در گذار خویش پناه است
طریق عالم عجزی سپرده ایم که آنجا
سر غرور چو نقش قدم گل سر راه است
زفقر شیفته جاه غیر مرگ چه فهمد
که شمع را سرو برگ نفس ببند کلاه است
کتان نه ایم ولیکن زبار منت عشرت
به آبگینه مار سنگ به زپرتو ماه است
توان زگردش رنگم بدرد عشق رسیدن
دلی گداخته آبی بزیر این پر گاه است
چو صبح در قفس زخم آرزوی تو دارم
تبسمی که غبار هزار قافله آه است
بمحفلی که دهد سرمه ات صلای خموشی
خروش ساز قیامت صدای تار نگاه است
بخانمان نکشد آرزوی الفت (بیدل)
مثال وحشی ما را خیال آینه چاه است